بخش 36 - حکایت پادشاه جهود دیگر کی در هلاک دین عیسی سعی نمود

یک شه دیگر ز نسل ان جهود

در هلاک قوم عیسی رو نمود

 

گر خبر خواهی ازین دیگر خروج

سوره بر خوان واسما ذات البروج

 

سنت بد کز شه اول بزاد

 این شه دیگر قدم بر وی نهاد

 

روش پلیدی که از پادشاه اول در اذهان مانده بود شاهی دیگر دقیقا به اجرای مجدد ان پرداخت و اماده هلاکت بسیاری از عیسویان گشت

 

********************************

هر که او بنهاد ناخوش سنتی

 سوی او نفرین رود هر ساعتی

 

ملعون است کسی که روشی غلط و بدعت در گمراهی و ضلالت انسانها ابداع نماید و هر لحظه با تکرار ان بسوی ان فرد لعنت و نفرین فرستاده میشود

مسایل السلوک

در دایره هستی انسان صاحب اندیشه پدیداورنده نواوریهای تازه است چه در حسنات و چه معاصی

تمامی افعال و سنتهای خوب و بد موجود در روزگار یک شروع کننده داشته و دارد و نسبت به نوع عمل یا پاداش خواهد دید و یا عقاب

انسان خلاق است و مبتکر

ابتکار اگر در راستای معنویت و خدمت به بشریت و کاینات باشد ماجور اخروی است

و اگر در راستای معصیت و شقاوت است ملعون و بیچاره است

 

*****************************

نیکوان رفتند و سنتها بماند

 وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند

 

اهل دیانت وظیفه خویش را به نحو احسن انجام دادند و روشهای معنوی در جهت تعالی بشر و خدمت به مخلوق از خویش به یادگار گذاشتند و پیروزمندانه به سرای اخرت کوچ کردند

اما بدبختان و‌گرفتاران نفس چیزی جز فرو مایگی و ابداع سنتهای ظالمانه به بشریت هدیه ندادند

یکی موجب خدمت شد و دبگری خیانت

 

*****************************

تا قیامت هرکه جنس آن بدان

 در وجود آید بود رویش بدان

 

و این قانون الهی است قانون خلقت انانیکه مبتکر خدمت شدند تا روز واپسین هر کسی بدان سنت عمل نماید انان پاداش دارند و در سعادت دیگران شریک

اما اگر کسی روشی منکر و ظالمانه طراحی نماید هر کسی بدان بدعت بد عمل نماید در مکافات وی اولین ابداع کنتده شریک است

این قانون در ایات کریمه کتب اسمانی و روایات بزرگان دیانت فراوان یافت میشود

 

**********************************

رگ رگست این آب شیرین و آب شور

 در خلایق می‌رود تا نفخ صور

 

اعمال ابداعی انسانهای خوب و بد مانند رگه های اب شور و شیرین تا قیامت در جریان است

مسایل السلوک

انسان باید مواظب باشه اگر وپدید اورنده فعل منکری باشد دیگر کنترل ان فعل از دست وی خارج است دقیقا مانند شکستن سدی پر ازاب زیرا  اهل منکر از رسومات بد پیروی میکنند و چه بسا در ترویج ان بکوشند

 

******************************

نیکوان را هست میراث از خوشاب

 آن چه میراثست اورثنا الکتاب

 

اما اهل دیانت و نیکوکاران شبیه اب شیرین و خوش از میراث انبیا و اولیا پیروی میکنند و ان میراث کتاب اسمانی است

 

******************************

شد نیاز طالبان ار بنگری

 شعله‌ها از گوهر پیغامبری

 

اگر نیک بنگری این شعله هایی گوهرناک موجود در ذات اولیا از تبعییت و تاثیرپذیری انبیا کسب شده است

مسایل السلوک

در روح و روان مقربان الهی سوختنی است که ماحصل درد است ان هم درد فراق اما این سوز را از پختگان کاملی (انبیا) بدست اورده اند

دردمندان معنا بدنبال صاحبان دردند و بهمترین طبیبان درد فراق عاشقان همان برگزیدگان دانشگاه رسالتند

 

*****************************

شعله‌ها با گوهران گردان بود

 شعله آن جانب رود هم کان بود

 

مثالی زیبایی که مولانا در خصوص تفهیم بهتر این مطلب فرموده همین بیت است

اگر دقت نماییم زبانه های اتش همرا بااصل اتش همراهی میکنند شما هر جا اتشی روشن کنید شعله هم بهترین همراه است

 

******************************

نور روزن گرد خانه می‌دود

 زانک خور برجی به برجی می‌رود

 

نور خورشید از هر منفذی که نفوذ نماید با چرخش افتاب ان نور هم به تبع ان حرکت خواهد نمود

زیرا تابش خورشید به برج ها مربوط است

برج به دوازده دور فلکی میگویند

حمل.فروردین( به معنی بره)

ثور..اردیبهشت(... گاو )

جوزا..خرداد( ....دو کودک دست در گردن)

سرطان..تیر( ....خرچنگ  )

اسد...مرداد(.... شیر)

سنبله...شهریور( زنی با دو بال و دامنی افتاده)

میزان...مهر(.... ترازو  )

عقرب...ابان ( گژدم )

قوس...اذر(... کمان)

جدی...دی(... بز ماهی)

دلو...بهمن(.... شخصی سطل به دست )

حوت....اسفند(.... ماهی  )

تحقیق مذکور با راهنمایی استاد فرهیخته دکتر کریم زمانی انجام گردید خداوند به این مرد بزرگ اجر دنیا و اخرت نصیب فرماید من به شخصه از وجود با برکت ایشان خیلی بهره بردم و افتخارم شاگردی بزرگمردی چون ایشان است

 

*******************************

هر که را با اختری پیوستگیست

 مر ورا با اختر خود هم‌تگیست

 

در اقبال هر کسی ستاره ایست و وی با ان ستاره مناسبت دارد و تاثیرات ان در افعال و عاقبت وی موثر است

لازم به ذکر است این اعتقاد گذشتگان در تاثیرکواکب در سرنوشت انسانها است

 

*******************************

طالعش گر زهره باشد در طرب

 میل کلی دارد و عشق و طلب

 

مولانا تاثیر کواکب را در اعتقادات قدیم بیان میفرمایند و در پایان اموزه های عرفانی خویش را بیان می کنند

اگر کسی اقبالش زهره باشد او تمایل به شادی دارد و عشق و طلب در امیال او روشن تر است

 

***************************

ور بود مریخی خون‌ریزخو

 جنگ و بهتان و خصومت جوید او

 

اگر طالع کسی مریخی باشد او از جدل و ستیز و خونریزی لذت میبرد و همیشه خواهان کارزار و اتهام زدن و نزاع است

 

*****************************

اخترانند از ورای اختران

 که احتراق و نحس نبود اندر آن

 

در میان این ستارگان شناخته شده ستارگانی هستند

که هیچ یک از صفات خوب و بد ستارگان دیگر را ندارند انان نامحسوس هستند اما بسیار ثابت در معنا هستند و کاری به عالم ماده ندارند

مسایل السلوک

مراد مولانا از این ستارگان ارواح مقدس اولیا هستند انان مستغرق انوار و تجلیات حق هستند

 

****************************

سایران در آسمانهای دگر

 غیر این هفت آسمان معتبر

 

ان ستارگان ماورایی در اسمانهایی هستند به غیر از این هفت اسمان معروف

مسایل السلوک

اسمانهایی ملکوتی در خلقت خداوند وجود دارد و تصرف ان در قدرت بشر معنایی است

و حضرت حق در سوره اسری فرمود

سبحان الذی اسری بعبده من المسجد الحرام الی المسحد القصی الذی .....

پاک و متزه است خداوندی که شبی بنده اش محمد علیه السلام از مسجد الخرام به مسجد اقصی برو و پیرامونش چرخاند و ایاتش را نشانش داد

و این مقام انسان است

و منظور مولانا سفر معراجی هر لشر لایق بدان حقیقت است

 

*****************************

راسخان در تاب انوار خدا

 نه به هم پیوسته نه از هم جدا

 

متظور از ان ستارگان مصداقان واقعی ربناالله ثم استقاموا هستند

انانیکه وقتی گفتند یا الله استقامت انان در نه به شیطان و نفس در اوج قدرت بشر این هدیه بزرگ اسمانی است

ان عالم عشق و اسمان لاهوتی هیچکدام از اسباب و علل و اتصال و انفصال عالم دنیا نیست

انان مستغرق جمال و تجلی انوار ذات اقدس الهی هستند

 

******************************

هر که باشد طالع او زان نجوم

 نفس او کفار سوزد در رجوم

 

اگر اقبال کسی ان ستارگان ملکوتی باشد چنان تصرفی دارند

که مانند شهاب های اسمانی رجم کنندگان شیاطین وظیفه و قدرت نابودی ناسپاسان و نفوس اماره را دارند

انان مردان حریم کبریایی هستند

 

****************************

خشم مریخی نباشد خشم او

 منقلب رو غالب و مغلوب خو

 

مردان الهی عصبانیت انان از صفات مذموم نیست انان حب و بغض شان نشات گرفته از بعد اسمانی و ملکوتی شان است

انسان برای شادی و خشم دارای انگیزست انسان مادی علل سرور و انتقام و غضب او انگیزه های دنیایی است

اما مردان الهی حاضر نیستید بخاطر تعلقات مادی خرسند شوند یا خشمگین گردند

انان در نافرمانی مخلوق از رب هستی ناراحت شوند و در اطاعت مسرو

 

*********************************

نور غالب ایمن از نقص و غسق

 درمیان اصبعین نور حق

 

نور غالب یعنی ارواح کاملین از کاستی ها و تاریکیها در امنیت است زیرا جان مردان اسمانی در بین دو انگشت خداوند است

مفسرین مراد از دو انگشت را جمال و جلال الهی میدانند

و روح اولیاالله در بین این دو صفت در تصرف حق است

 

**********************************

حق فشاند آن نور را بر جانها

 مقبلان بر داشته دامانها

 

حضرت خداوند این نورها را بر ارواح اولیا ارزانی داشته و این عنایت از تبعیض حق نسبت به بندگان نیست

زیرا الطاف الهی متناسب با مقبولیت فرد یعنی عمل و اخلاص او عطا میگردد

*********************************

و آن نثار نور را وایافته

روی از غیر خدا برتافته

هر که را دامان عشقی نابده

 زان نثار نور بی بهره شده

 

هر فردی که در پناه الطاف الهی نباشد از تحلی انوار بهره ای نخواهد برد

مسایل السلوک

الطاف الهی عادلانه نثار بندگان است اما این عدم درک و فهم معنایی مخلوق هست

زیرا قادر نیست از این لطف دایمی بهره ای برد

 

 

,

 

****************************

جزوها را رویها سوی کلست

 بلبلان را عشق با روی گلست

 

قاعده کلی موجود در هستی اتصال جزوها به کل هاست

بلبلان همیشه بسوی گلها تمایل دارند

مسایل السلوک

خاک میل به زمین دارد اگر خاک را به اسمان پرت نماییم به زمین بر میگردد و دقیقا شعله انش میل به اسمان دارد

ارواح تاریک و خبیثه میل به گناه و تعدی و نافرمانی دارد اما جانهای مقربان و اسمانیان میل به تعالی و پرواز دارند

 

******************************

گاو را رنگ از برون و مرد را

 از درون جو رنگ سرخ و زرد را

 

همانطور که جزوها بسوی کل حرکت دارند میشود مخلوقات را از رنگ رخساره شناخت

بقول معروف

رنگ رخساره خبر دهد از سر درون

مثلا حیوانی بنام گاو را اگر بخواهیم بدانیم سالم یا مریض است از نحوه رنگ پوست و فیزیک و نحوه حرکت او کاملا قابل تشخیص است

مردان الهی و شیطانی را نیز از عملکرد انان در افعالشان و پندارشان کاملا قابل تفکیک هستند

حتی سخنان انسانها دلیل بر میل انان به نور یا ظلمت قابل درک است

 

*****************************

رنگهای نیک از خم صفاست

 رنگ زشتان از سیاهابهٔ جفاست

 

انسانها اعمال خوبشان نشات گرفته از باطن پاک و باصفای انان است و اعمال سیاه و ناپاک از درون تیره فرد است

تجلی سیرت انسانها در اعضا و جوارح اشکار میگردد ارزش ادمی به فیزیک او نیست او مخلوقی معنوی است معنویت رنگ ان خدایی بودن است

 

****************************

صبغة الله نام آن رنگ لطیف

 لعنة الله بوی این رنگ کثیف

 

رنگ خدا یعنی افعال پاک و معروف  اگر فرامین خدا را اجرا کنیم رنگ خدایی خواهیم گرفت

و لعنت الله یعنی افعال زشت و منکر اعمالی که موجب لعنت خداست

 

********************************

آنچ از دریا به دریا می‌رود

 از همانجا کامد آنجا می‌رود

 

اصلی است که هر چیزی به ذات خویش برمیگردد اب دریا اگر از دریا لبریز گردد دوباره به دریا باز میگردد

مسایل السلوک

انسان دریایی دارای اندیشه دریاصفت است یعنی بینهایت او در حصار مذهب و نژاد و شهر و ......نیست او اقیانوس بینهایت است

یک لیوان اب تا هنگامی به دریا وصل نشده فقط لیوان اب است همینکه وارد دریا شد دیگر لیوان نیست مردان الهی بینهایتند افکار انان در زندان مادیت جا نخواهد گرفت

 

***********************************

از سر که سیلهای تیزرو

 وز تن ما جان عشق آمیز رو

 

ابهای باران از سر کوه خروشان به سیلاب تبدیل و با سرعت به دریا میپیوندند

لذا روح هاس پاک و دریا در کالبد جسمانی یعنی عقایدخاص و نژاد و رنگ حبس نمیشوند

مسایل السلوک

اگر ادمی از افکار قطره ای جدا شود به سیلاب تیز و خروشان تبدیل خواهد شد و دیگر نمیشود مانع ورود او به دریای وحدت شد

چرا پیامبر مدعی نشده من فلان مذهب و رنگ و نژاد و شهر ....را دارم بلکه فرموده من عبدالله و رحمت للعالمین هستم

زیرا وجود مبارکش اقیانوس بینهایت بود

او نسبت به دشمنش به دید کینه نگاه نکرد دز ذات مبارکش انتقام جایی نداشت او فرمود همه ادمیم و ادم از خاک است هیچ برتری کسی بر کسی ندارد سیاه و سفید مهاجر و انصار عرب و عجم تقسیمات نفساتی بشر را به سخره گرفت و نابود نمود

او در غالب مذاهب امروزی نمیگنجید چون عاشق بود و مذهب عاشق از مذهبها حداست

عاشقان را مذهب و ملت خداست

او از عرش به فرش نگاه کرد

انسانهای کوچک و زمینی خودی و بیگانه شناسند ولی او همه را خودی میدانست

او تمامی کودکان عالم را حسن و حسین دید و دختران همه را فاطمه میشناخت زنهای عالم برای او مقام خدیجه را داشتند

پیرمردان و پیر زنان را مادر و پدر خطاب نمود

جهانبینی او خدایی بود

زبا قاصر از کملات او

هر چه در شان او ذهن کوچک من می اندیشد به نقص عظیم خویش در مرید بودنم پی میبرم

و چقدر کوچک و حقیرم در نهادینه کردن اندیشه سید عالم علیه السلام

صل الله علیه و اله و صحبه و سلم

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 16 فروردين 1395برچسب:انجمن,ادبی,مولانا,سنگان,مثنوی,معنوی, | 11:34 | نويسنده : مولانا سنگان |